۱۳۹۴ آذر ۱۰, سه‌شنبه

#ايران -شعری ازیک هموطن من راه رفتن را از یک سنگ آموختم، دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت

شعری ازیک هموطن
من راه رفتن را از یک سنگ آموختم، دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت

من راه رفتن را از یک سنگ آموختم، دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت.
بادها از رفتن به من چیزی نگفتند ، زیرا آن قدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند! پلنگان دویدن را یادم ندادند ، زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند .
 پرندگان نیز
پرواز را به من نیاوختند ، زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند!
اما سنگی که درد سکون را کشیده بود، رفتن را می شناخت و کرمی که دراشتیاق دویدن سوخته بود ، دویدن را می فهمید و درختی که پاهایش در گِل بود ، از پرواز بسیار می دانست!
 *******
#ایران #هموطن #شعر#پرواز#آموختن #سکون #شناخت #درخت#کمین فعالین مدنی #پیش دبستانی #حق التدریسی #بازنشسته #خراسان رضوی #خراسان شمالی #خراسان جنوبی #مجلس #اعتراضی #استخدام #وضعیت معیشتی #تهران #شیراز #خرمشهر #مشهد #همدان #اصفهان #نجف آباد اصفهان #تبریز #گلستان #مازندران #ساری #آمل #بابل #البرز #رشت #iran #faalinmadani #farhangian

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر