یادکن
یار شب یـلـدایی
از پس گنبد ابر
مخمل برف چکید.
باز
یلدا رسید.
مخمل برف چکید.
باز
یلدا رسید.
قصهپرداز شب
یـلـدایی
از گذرگاه زمستان آمد:
«گنبد مینایی
ماه سیمین گرفته بر کف
دامن برف گشاده بر خاک
مخمل یاد کشیده بر دشت...
از گذرگاه زمستان آمد:
«گنبد مینایی
ماه سیمین گرفته بر کف
دامن برف گشاده بر خاک
مخمل یاد کشیده بر دشت...
باز کن پنجره
را
رقص شاد برف را
میهمان کن چو شکوفه
بر سر شاخهی تر...
رقص شاد برف را
میهمان کن چو شکوفه
بر سر شاخهی تر...
یادکن یار شب
یلدایی
ـ با سبدها پر نور
با کفی گندم و مهر
با لبی نغمه و شور... ـ
ـ با سبدها پر نور
با کفی گندم و مهر
با لبی نغمه و شور... ـ
باز کن پنجره
را
رو به آفاق سپید فردا...
شامگاهان بلند
آتشافروزـ سواران
پر طنین آواها
رهروانی گرم رو میخواهد...رو به آفاق سپید فردا...
شامگاهان بلند
آتشافروزـ سواران
پر طنین آواها
باز کن پنجره را
رقص شاد برف را
میهمان کن چو شکوفه
بر سر شاخه تر...
شعلههای شب یلداییتان زیباتر.»..
********
#ایران #شب -یلدا #شعله های_ شب #شکوفه _آفاق #سپید_ برف #نغمه_ گندم #مهر
خبرهای مارا می توانید درکانال تلگرام دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر