دردهاو
رنج های زنان سرپرست خانوار
یک هفته
کار، 6هزار تومان درآمد(قسمت دوم )
حمیده
یکی دیگر از زنان سرپرست خانواراست. او سه سال پیش همسرش را در یک تصادف اتومبیل از
دست داد. یک پسر10 ساله و یک دختر 6 ساله دارد. از وقتی شوهرش رفته با بیکاری دست و
پنجه نرم میکند: «یک روز بافتنی میبافم، یک روز خیاطی میکنم این روزها سبزی پاک
و خرد میکنم. توی خونه کار میکنم. بیرون برای جاهای مختلف کار کردم اما همه جا سرم
یه جورهایی کلاه میرفت. از کار بیرون خسته شدم. الان ترجیح میدم تو خونه کار کنم.
حدود 7 ماه در یک تولیدی کار کردم. ماهی 200 هزار تومن حقوق میگرفتم. ساعت 8 صبح تا
10 شب. بچهها تو خونه تنها میموندند. خونه ریخت و پاش بود تا غذا درست کنم، خونه
رو مرتب کنم میشد نصف شب. اول گفتند براتون سرویس میگیریم ناهار میدیم اما هیچکدام
را نکردند بیمه هم که هیچی.»ناهید در خانه
خیاطی میکند. بلوزهای بچگانه میدوزد. هر پیراهن 5 هزار تومان. سبد که پر میشود میبرد
به صاحب کارش تحویل میدهد. شوهرش فوت کرده و روزی را به یاد نمیآورد که بعد از مرگ
او آب خوش از گلویش پایین رفته باشد:«یک مدتی هم هست که در سرای محلهمان در منطقه
14 حوالی پیروزی تهران با خانمها ترشی و مربا درست میکنیم و میفروشیم. 3 روز در
هفته در سرای محله عرضه میکنیم و بقیهاش را هم گاهی در نمایشگاههایی که برایمان
میگذارند میفروشیم. میدونید مشکل ما سر درگمیمان است. یک روز اینجا یک روز آنجا.
شغلهای با درآمد کم. نبود بیمه. کاش کسی یک فکر جدی برایمان کند.ناهید، فاطمه و حمیده تنها زنانی نیستند که این مشکلات را دارند.
تعداد زنان سرپرست خانوار در کشور سال 70، یک میلیون و 200 هزار نفر بود و در سال
85 به یک میلیون و 600 هزار نفر رسید این آمار در سال 90 به 2 میلیون و 500 هزار نفر
افزایش یافته است. این ها زنانی که یک دنیا انرژی برای کار دارند، اما سردرگم و درماندهاند. و اما کسی جواب نمی دهد که چرا بعدا ازاین سالیان زنان
میهنم اینچنین درد می کشند و آنوقت پول های میهن ما خرج جنگ درسوریه و عراق و
لبنان ویمن و ......می شود .آیا این سئوال برای شما ایجا د نشده که چرا ؟ هیچ حرمتی در جامعه ما باقی نمانده است
******
خبرهای مارا می توانید درکانال تلگرام
دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر