۱۳۹۴ آذر ۳, سه‌شنبه

#ايران -سالهاست در انتظار آزادی رسول بداقی هستیم

سالهاست در انتظار آزادی رسول بداقی هستیم
به قلم  رضا مسلمی
نام رسول بداقی برایم با نام دوست عزیزم، عزیز قاسمزاده، همیشه عجین بوده و هست، چرا که اول بار بعد از دستگیری رسول در شهریور سال هشتاد و هشت با عزیز بود که در گوشه ای از دانشکده ی ادبیات در باره ی نوشته ها ی او صحبت کردیم. بارها در خصوص حکم نا عادلانه ی شش ساله ی او که به نمایندگی از معلمان کشور متحمل شده بود بحث میکردیم، در باره ایمان او به اصلاح سیستم آموزشی کشور، کودکان کار، اصلاح منزلت و معیشت فرهنگیان ، اعتراض به خصوصی سازی و….
شش سال از آن روزها گذشت ، شش سال در انتظار ، انتظاری جانفرسا برای ما و مقاومتی زینب وار از جانب همسر و فرزندان خردسالش. در آن زمان شبنم نوجوانی درمقطع راهنمایی بود و امروز جوانی دانشجو، ستایش و شکیبا دوساله بودند و امروز کودکانی دبستانی،کودکانی که به این دلخوشند که در ملاقات حضوری پدر را در آغوش کشند.
اما به راستی حضور رسول در خارج از زندان برای بازداشت کنندگان او آنقدر سنگین بود که در این مدت حتی یک ساعت مرخصی به او ندادند؟ آیا حضور رسول در جامعه برای ایشان آنقدر ثقیل است که حتی در زمانی که او در زندان بود برایش سه سال دیگر حکم صادر کنند و در انفرادیش بیندازند و خانواده ی او را وادار کنند که سالهای سخت دیگری را پشت سر گذارند تا سایه ی پدر بر سر خانواده شان باشد.
باید از بازداشت کنند گان و آمران و عاملان این بازداشت و زندان و حکم جدید پرسید که به راستی رسول بداقی با چه جرمی باید نه سال از عمرش را در پشت میله های زندان بگذراند؟ درحالیکه بر هیچ یک از اطرافیان رسول و دوستان و نزدیکانش که او را میشناسند پوشیده نیست که فعالیت های او صرفا صنفی و قانونی بوده و انتقاداتش در راستای حق طلبی و با هدف اصلاح نظام آموزشی کشور بوده است. فعالیت هایی صنفی که دولت قبل در خاموش کردن آن ازهیچ تلاشی فروگذار نکرد و فعالان را به بهانه های مختلف و جرمهای نا عادلانه هر یک را به نوعی (تبعید،انفصال، تنزیل رتبه، ممنوع التدریس، بازداشت، زندان ، و انواع و اقسام حکم های تعلیقی و تعزیری ) با چوب عدالتش! نواخت.
از اواخر سال هشتاد و پنج و اوایل هشتاد و شش که برخورد با فعالین شروع شد، در اکثر شهرهایی که کانون صنفی در آن فعالیت داشت برخورد های قهری با فعالین آغاز شد. مسؤلین این برخوردها در دولت قبل قصد خاموش کردن این ندای حق خواهی را داشتند تا به بدنه این پیام را بدهند که سزای فعالیت صنفی چیزی جز زندان و تبعید و انفصال نیست. و با عدم تمدید پروانه ی فعالیت کانون ها (نه لغو مجوز) عملا کانون های صنفی را تحت فشار قرار دادند تا فعالیت در کانونها را جرم تلقی نمایند و اعضای آن را به بهانه ی شرکت در جلسات این نهاد، بازداشت و زندانی نمایند، به گونه ای که در تمام سالهای گذشته کمتر جلسه ای برگزار میشد که با برخورد نیروهای امنیتی مواجه نشود، این در حالیست که کانونهای صنفی طی فرایند های قانونی مجوز گرفته و فعالتهایشان صرفا در چهار چوب قانون بود و هست.
از میان کانونهایی که بیشترین هزینه ها را دادند کانون تهران بود که خود به تنهایی، بیشتر از تمام کانونهای کشور زندان بازنشستگی پیش از موعد زندان تعلیقی و تعزیری و …. به دوش کشید،
دبیر کل کانون صنفی و سخنگوی کانون تهران عبدی و بهشتی ، دبیر کل پیشین کانون تهران، علی اکبرباغانی ، علیرضا هاشمی ، محمد رضا نیک نژاد مهدی بهلولی و… جملگی بار مسئولیتی را به دوش میکشند وهزینه هایی را پرداخت میکنند که در هیچ کجای دنیا هیچ کنشکر صنفی ای متحمل نمیشود. درحالیکه در ذات و ماهیت فعالیت های صنفی، هیچگاه زندان گنجانده نشده است.
این نکته که در ده سال گذشته چرا با هر نوع فعالعیت اصیل صنفی و برخاسته از اراده ی معلمان این گونه برخورد ها شده است جای تحقیق دارد و بحث درین خصوص در این مقال نمیگنجد.

اما امروز، رسول بداقی است که باری سنگین تر از دیگران بر دوش می کشد، رسولی که قرار است با این حکم جدید، نه سال از عمرش را پشت میله های زندان سپری کند. معلمی که از درون زندان هنوز نگران است که مبادا مدرسه اش دیر شود، معلمی که به خاطر اندیشه هایش میله های زندان را دوست دارد، معلمی که می گوید تا زمانی که اندیشه ها از ترس شلاق در مغزها زندانی است، من آزادی نمی خواهم، معلمی که درس آزادگی می دهد
این معلم به ناحق در بند است، و خانواده اش و معلمان کشور منتظر آزادی او هستند.
*****
#ایران #رسول بداقی #انتظار #آزادی #زندان #مدرسه #حکم #اندیشه #معلمان #کمپین  -فعالین  -مدنی #فشار #صنفی #انفصال #محمد رضا نیک نژاد #مهدی بهلولی #اسماعیل عبدی #علی اکبر باغانی #حمید رضا هاشمی #تغیر #قانون #عدالت #نظام آموزشی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر