۱۳۹۴ آبان ۱۸, دوشنبه

#ايران -کی شعر تر انگیزد مقاله اي ازآقاي مهدي بهلولي



کی شعر تر انگیزد
مقاله اي ازآقاي مهدي بهلولي 
10 دقیقه پیاده روی ساعت 7 و نیم صبح برای رفتن از مترو فردوسی به محل کارم کافی بود تا سه پتو و لحاف پیچ را ببینم که در هوایی سرد در کنار خیابان خوابیده اند. کنار هم نبودند البته- هر کدام شاید صد متری از هم فاصله داشتند. سرشان پیدا نبود اما پاهای جمع شده ی یکی از آنها از پتو بیرون زده بود. اولی را که دیدم به فکر فرو رفتم که دیشب ِ سرد را چگونه به صبح رسانده و از کی و چرا آواره و کارتن خواب شده است؟ پدر و مادر و یا زن و بچه دارد یا نه؟ در اندیشه به این پرسش ها بودم که به یک باره دیدم دومی هم دم در ساختمانی متروکه دراز کشیده است. و کمی جلوتر سومی،که در طرف دیگر خیابان،پشت سفارت روسیه،گوشه ای را پیدا کرده بود و کنار ظرف زباله ای خوابیده بود. گفتم : "کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد " بعد می گویند چرا این روزها حالت گرفته است و دل و دماغ درست و حسابی کار کردن نداری؟ یاد پسر بچه ای افتادم که چند وقت پیش در مترو دیدم. ترازویی دستش گرفته بود تا با وزن کردن مردم کاسبی کند. 12- 10 سال بیشتر نداشت. از کنار من که خواست رد شود دید که نفر روبرویی ام دارد با تلفن همراهش بازی می کند. رفت کنار او نشست و گفت آقا به من هم یاد می دهی تا بازی کنم؟ دمش گرم طرف،با رویی گشاده،پسرک را کنار خود نشاند و یادش داد که چگونه بازی کند و بعد تا ایستگاه پایانی،تلفن را به او داد و گهگاه راهنمایی و کمکش می کرد که زود بازی را نبازد. خب،برای سرحال و شارژ بودن که نمی توان شاهد این همه صحنه های آزارنده بود. سال گذشته رفتم نشستم ته کلاس. آخرهای زنگ سوم بود. دیدم دانش آموز کنار دیوار ته کلاس،خیلی بی حال است. شروع کردم با او حرف زدن. فهمیدم پدرش کفاش بوده و با ورود بی در و پیکر چند سال پیش کفش های چینی،ورشکست شده و هم اکنون بی کار است. بچه را بدون صبحانه فرستاده بود مدرسه. گفتم پول بهت می دهم برو کیک بخر. گفت نه آقا هزار تومان پول دارم. گفتم پس چرا زنگ های تفریح،کیکی چیزی نخریدی؟ گفت،گفتم خرجش نکنم شاید نیازم شود. یاد مدرسه های فنلاند افتادم : "مدرسه های فنلاند برای همه ی دانش آموزان صرف نظر از موقعیت اجتماعی و اقتصادی شان،همه روزه ناهار سالم و رایگان ارائه می دهند... مدرسه ها،تشویق می شوند سیستم های حمایتی قدرتمندی برای آموزش و یادگیری،شامل برنامه ی غذایی مقوی و مجانی برای همه ی دانش آموزان،خدمات بهداشتی،مشاوره ی روان شناختی و راهنمایی دانش آموزان داشته باشند."(کتاب درس های فنلاندی) با خودم گفتم در اینجا گویا کسی چندان به فکر این چیزها نیست. بیشتر به این می اندیشند که پایان سال هر جوری شده آموزگار را به سمت و سویی ببرند که یک نمره قبولی الکی به دانش آموز بدهد و سرپوشی بگذارد بر همه ی کمبودها. همه اش شده بی سوادی،مدرک ها و آمار و ارقام بی بنیاد. فقر- چه مادی باشد و چه معنوی- و به ویژه دیدن همیشه و هر روزه ی آن،شادی درون را از انسان می ستاند.
******
#ايران #مهدي بهلولي #مقاله # راهنمايي # دانش آموز #فقر #راهنمايي #فردوسي #تهران 
 # پيش دبستاني #مازندران #سخت # وضعيت # معلمين# زنداني #زندان #گوهر دشت كرج#رسول بداقي#مدرسه#حقوق #کارمندان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر