۱۳۹۴ آبان ۲۵, دوشنبه

#ايران -انسان ها همه یکی نیستند و کاراکترهای گوناگونی دارند برخی تنگ نظرو برخی دلسوزو...... دریغا که در این معامله،حرمت انسان و حقوق بشر است که پایمال می شود.

انسان ها همه یکی نیستند و کاراکترهای گوناگونی دارند
برخی تنگ نظرو برخی دلسوزو......
دریغا که در این معامله،حرمت انسان و حقوق بشر است که پایمال می شود.

نوشته ای به قلم آقای مهدی بهلولی
آدم ها همه یک جور نیستند،گوناگون اند. برخی دلسوزند،برخی نیستند. برخی تنگ نظرند و چشم دیدن کامیابی دیگران را ندارند، برخی اما از کامیابی دیگران خشنود می شوند. برخی راستگویند،یعنی راست گفتن هنجار اخلاقی شان است،مگر ناگزیر شوند دروغ بگویند،اما برخی دروغگویند و دروغ گفتن هنجار اخلاقی شان است، مگر ناگزیر شوند راست بگویند. برخی وابسته به دیگری اند و چشم به او دارند و گوش به فرمان او هستند،اما برخی ناوابسته اند و خود می اندیشند و خود تصمیم می گیرند. در یک بحث گروهی- مثلا در یک نهاد مدنی- می بینی کسی پیرو مطلق کس دیگری است و همیشه رای به تصمیم او می دهد و تصمیم مستقلی از خودش ندارد اما فرد دیگری این گونه نیست و کمابیش استقلال در رای و نظر دارد. برخی به دیگران تهمت می زنند- حالا از سر حسادت است و یا به هر دلیل دیگر- و به دیگران دروغ می بندند. تهمت زنی و دروغ گفتن اگر با بی سوادی و خودبزرگ بینی همراه شود آمیزه ی خطرناکی می سازد. طرف می شود یک آدم بی چشم و آبرو،کسی که حاضر است برای نابودی مخالفش،دست به هر کاری بزند. سال ها درباره ی دیگران دروغ بگوید و بنویسد و یک بار هم برای دروغ هایش،پوزش نخواهد. خب،انسان هر جنایتی را می تواند توجیه کند و در اینجا چه توجیهی بهتر از "آزادی بیان و اندیشه". و شگفت انگیز این که دیگرانی هم یافت می شوند که از این آدم تهمت زن دروغگوی بی سواد،استفاده ابزاری می کنند و به آن میدان می دهند تا حرف هایی را بزند که خودشان توانایی گفتنش را ندارند. دریغا که در این معامله،حرمت انسان و حقوق بشر است که پایمال می شود. چند سال پیش یک ترم در کلاس های فلسفی یکی از روشنفکران سرشناس شرکت کردم. در پایان کلاس،پرسش های زیادی را می پرسیدیم. این که کدام اندیشمند ایرانی را مهم می داند و بهتر است آثار کدام روشنفکر را بخوانیم. کمابیش در پاسخ این پرسش ها،همه را بی سواد می دانست و با نیشخندی معنادار می گفت که چیزی سرشان نمی شود! ارزیابی ام از کار و منش این روشنفکر نامی این است که در کار خودش آدم باسوادی است اما به گمانم کمی زیادی خودبزرگ بین است.
ویژگی های شخصیتی تا اندازه ای ذاتی اند و از همان کودکی در وجود شخص خود را نشان می دهند. شنیده اید که می گویند "نیش عقرب نه از ره کین است،اقتضای طبیعتش این است" خب،برخی هم طبیعت شان حمله به دیگران است. اما این ویژگی ها،تااندازه ای هم به سازه های بیرونی وابسته اند و بنیادهای اندیشگی هم دارند. باور به جامعه به عنوان مفهومی فراتر از تک تک افراد و ارزش نهادن به آن،می تواند بستری فراهم آورد تا به دیگران و زندگی و سرنوشت آنها بیندیشیم و از لاک خود برون آییم. مطلق کردن مفهوم فرد می تواند وارونه عمل کند و شخص را به گونه ای بار آورد که تنها و تنها به خودش بیندیشد. در همین جاهاست که سپهر همکاری فرق خود را با سپهر رقابت نشان می دهد. دلسوزی،دوستی،و همدلی در سپهر همکاری می تواند بهتر سر بزند و پایدار بماند تا در سپهر رقابت،که به گفته ای،پیامدش،در اغلب اوقات،انحصار است- تک انحصاری یا چند انحصاری. انحصار به طرف،جایگاهی می بخشد یگانه که بسا دون شآن خود بداند به دیگران و سرنوشت آنان،توجهی نماید.
******
#انسان #کاراکتر#گوناگونی # تنگ نظر # دلسوز # معامله،حرمت # انسان و حقوق بشر # پایمال # قلم آقای مهدی بهلولی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر