۱۳۹۴ بهمن ۲۹, پنجشنبه

#ایران – ای دیو سپید پای دربند –ملک الشعرای بهار

ایران – ای دیو سپید پای دربند –ملک الشعرای بهار

ای دیو سپید پای در بند!/ ای گنبد گیتی! ای #‏دماوند!
از سیم (=نقره) به سر، یکی کُله خود/ ز آهن به میان (=کمر)، یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی/ بنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دَم سُتوران/ وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر (=بُرج اَسَد) بسته پیمان/ با اختر (=ستاره) سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جورِ گردون/ سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت/ آن مشت تویی، تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری/ از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو / بر ری (=تهران) بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری/ ای کوه! نیَم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهٔ زمینی/ از درد ورم نموده یک چند
شو منفجر ای دل زمانه !/ وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی / افسرده مباش، خوش همی خند
ای مادر سر سپید! بشنو/ این پند سیاه بخت فرزند
بگرای چو اژدهای گرزه (=دارندۀ سری مانند گرز)/ بخروش چو شَرزه شیر اَرغَند (=خشمگین)
ترکیبی ساز بی ‌مُماثل (=بی مانند)/ معجونی ساز بی ‌همانند
از آتش آه خلق مظلوم/ وز شعلهٔ کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری/ بارانش ز هول و بیم و آفَند (=جنگ)
بشکن درِ دوزخ و برون ریز / باداَفره (=مکافات) کفرِ کافری چند
ز آن گونه که بر مدینهٔ (=شهر) عاد،/ صَرصَر (=تندباد)، شَررِ (=جرقّه) عدم (=نیستی) پراکند
بفکن ز پی (=بُن) این اساس تزویر/ بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بُن این بنا، که باید/ از ریشه، بنای ظلم برکند
زین بی‌خِردان سِفله (=فرومایه) بِستان/ داد دل مردم خردمند».
 ******
خبرهاي مارا دركانال تلگرام دنبال كنيد
آدرس كانال تلگرام : http://telegram.me/CampaignActivistsTeachers

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر